حاجت ها و وسیلهها(1)
پاسخ به بیست سؤال پیرامون توسل
محمدامین پورامینی
در این نوشتار، در قالب پرسش و پاسخ، به بررسی برخی مفاهیم و پاسخگویی به برخی شبهات درباره «توسل به ائمه اطهار علیهم السلام» میپردازیم؛ تا با آگاهی و بصیرتی کاملتر، دست توسل به دامان رسول خدا وائمه(علیهم السلام) زنیم، محورهای زیر مورد نظر بوده است:
- توسل یعنی چه؟
- چگونه توسل کنیم؟
- کجا جای توسل است؟
- توسل در سیره مسلمانان چه سابقهای دارد و سرآغاز مخالفت با آن، از کجا بوده است؟
- نظر آیات و روایات درباره توسل چیست؟
- تفاوت توسل با پرستش چیست؟
درآمد
از دیرباز درباره توسل و کمکجستن از اولیای دین، سؤال و کنکاش میشده است و میشود. با ظهور برخی از فرقههای کجاندیش و افراطی و تسلط آنان بر مکه و مدینه و با بهرهگیری از منابع نفتی و رسانههای جمعی، دستیازی به عقاید و اندیشههای صحیح مسلمانان، هدف تیرهای مسموم ایشان قرار گرفت. در این راستا، ابتدا شیعیان و اندیشه زلال شیعی و سپس دیگر مسلمانان مدنظر بودند. از اینها گذشته، روشنسازی حقائق و معارف ناب، وظیفهای بر گردن ماست. ازاینرو، پرسشهای مهمی را در این جزوه مطرح کردهایم که درباره توسل مطرح شده است و با بیانی ساده و رسا به آنها جواب دادهایم.
پرسش 1: معنای توسل چیست؟
پاسخ: توسل بهمعنای تمسکورزیدن به وسیله برای رسیدن به خواسته است. این کار باید همراه با رغبت و خواست انسان باشد.[1] مقصود از توسل، پناهبردن و تمسکجستن به اولیای الهی (پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام)) برای برآوردن نیازهاست.
پرسش 2: آیا توسل بهمعنای دورزدن حاکمیت الهی نیست؟
پاسخ: ازآنجاکه نظام هستی براساس قوانین خاص الهی و نظام اسباب و مسببات است که همه تحت حاکمیت خداوند است، چنگزدن به یک یا چند سبب برای رسیدن به خواسته، بهمعنای دورزدن حاکمیت الهی نیست. مقصود از توسل، تمسکجستن به پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) برای دستیابی به هدف است؛ بدینگونهکه آنان را آبرومندان درگاه خدا میدانیم و خداوند آنان را وسیله تقرب به درگاهش قرار داده است. بدینسان، خود ایشان در نظام اسباب و مسببات، از اسباب جریان فیض الهی واقع شدهاند.
پرسش 3: آیا میتوان افرادی را آبرومندان درگاه خدا دانست، بهگونهایکه دعاهایشان اجابت شود؟
پاسخ: در درستی این سخن جای تردید نیست. علاوه بر امکان، دلیل قرآنی و روایی برای این مطلب وجود دارد. در تاریخ هم نمونههایی واقع شده است. در قرآن کریم از حضرت عیسی(علیه السلام) بهعنوان وجیه و آبرومند در دنیا و آخرت یاد شده است:( إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبین) (= آنگاهکه فرشتگان گفتند: «ای مریم، خداوند تو را به کلمهای ازجانب خود مژده میدهد که نام او مسیح عیسیبنمریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است.»)[2]
حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: «مردم در دنیا دو گروهاند: گروهی بهخاطر دنیا تلاش میکنند و دنیایشان آنان را از آخرتشان باز داشته است؛ دربار? بازماندگان خود از تنگدستی وحشت دارند، ولی خویش را در امان میدانند؛ لذا عمر خود را در راه منافع دیگران فانی میسازند. گروهی دیگر بهخاطر آنچه بعد از دنیاست، کوشش میکنند؛ اما سهم آنها از دنیا بدون عمل به آنها میرسد. آنها هر دو بهره (دنیا و آخرت) را با هم میبرند و هر دو سرا را با هم دارند؛ در درگاه خداوند آبرومند خواهند بود، بهگونهایکه هرچه بخواهند، خداوند از آنها دریغ نمیدارد.»[3]
پرسش 4: آیا توسل ریشه قرآنی و روایی دارد؟
پاسخ: دلایل قرآنی و روایی گوناگون و متعددی دراینزمینه وجود دارد. برای نمونه:
1. وقتی فرزندان حضرت یعقوب(علیه السلام) برای آمرزشخواهی دستبهدامان پدرشان شدند و درواقع به او متوسل شدند، او ایشان را نهیب نزد که چرا خودتان مستقیم به در خانه خدا نمیروید؛ بلکه جواب مثبت داد. قرآن کریم این قضیه را نقل کرده است و هیچ نفی و نهیای نمیفرماید: (قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ) (= گفتند: «ای پدر، برای گناهان ما آمرزش خواه که ما بد کردیم.»)[4] از آن مهمتر، جواب مثبت پیامبر معصوم، حضرت یعقوب(علیه السلام) است که فرمود: )قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ( (= گفت: «بهزودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزند? مهربان است.»)[5] بنابراین، قرآن کریم توسلجستن فرزندان یعقوب(علیه السلام) به پدر را نقل میکند و اینکه حضرت یعقوب(علیه السلام) مهر تأیید بر کارشان زده است. هیچ اشکالی نیز بر این کار نمیگیرد.
2. در قرآن مجید درباره توسلجستن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) میخوانیم: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) (= و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند.)[6] این مهم برای هم? افراد و برای همه دورانهاست و فرقی بین دور? پیش از مرگ حضرت و پس از آن ندارد. همچنین فرموده است: (وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ)[7] مصداق کامل «وسیله» بهتصریح روایات، خود آن بزرگواران هستند. همچنین سیره دائمی مسلمانان از دور? رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تاکنون بر آن بوده است و هیچکس مخالفتی نکرده است؛ مگر اقلیت کجاندیش وهابیت که درمیان برادران اهلسنت ما هم در اقلیت هستند. آنان با بهرهگیری از امکانات نفتی و رسانهای و سوءاستفاده از موقعیت خاص مکه و مدینه، به تبلیغات منفی پرداختهاند.
3. خداوند متعال می فرماید: (وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ)[8] در این آی? شریفه، راهکار نزدیکشدن به خداوند نشان داده شده است. میفرماید: «برای نزدیکشدن به او، وسیلهای بجویید.» البته عنوان «وسیله» عام است و شامل تمام چیزهایی میشود که بنده را به آفریدگار خود نزدیک میکند: عقاید صحیح، اخلاق نیکو، کارهای نیک، جهاد با دشمن، جهاد با نفس، صفات پسندیده، بندگی، انواع عبادت (نماز، روزه، حج، خمس، زکات، جهاد، امربهمعروف، نهیازمنکر، تولی، تبری)، کمک به مستمندان، صله رحم و... .[9] در نهجالبلاغه از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است: «بهترین چیزی که بهوسیله آن میتوان به خدا نزدیک شد، ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خداست که قل? کوهسار اسلام است؛ همچنین جمل? اخلاص (لاالهالاالله) که همان فطرت توحید است و برپاداشتن نماز که آیین اسلام است و زکات که فریض? واجب است و روزه ماه رمضان که سپری است دربرابر گناه و کیفرهای الهی و حج و عمره که فقر و پریشانی را دور میکند و گناهان را میشوید و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانی میکند و انفاقهای پنهانی که جبران گناهان میکند و انفاق آشکار که مرگهای ناگوار و بد را دور میسازد و کارهای نیک که انسان را از سقوط نجات میدهد.»[10] بنابراین راه نزدیکشدن به خدا منحصر به یک عمل و یک راه نیست.
از راههای مهم نزدیکشدن به خداوند، توسلجستن و تمسک به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و اولیای الهی است. درواقع، مصداق کامل «وسیله» در آن بزرگواران محقق شده است. از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نقل شده است: (أنا وسیلته) (= من وسیله اویم.)[11] وهمچنین فرمود: «هیچ امتی از وسیله بهسوی خدا بیبهره نیست.»[12] در تفسیر قمی آمده است: (تقربوا الیه بالامام) (= بهواسطه امام به خدا نزدیک شوید.)[13] از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده است:(الأئمة من ولد الحسین، مَن أطاعهم فقد أطاع الله و مَن عصاهم فقد عصی الله، هم العروة الوثقی و الوسیلة الی الله) (= امامان از نسل حسین(علیه السلام) هستند. هرکسکه فرمانشان را بَرد، فرمانبرداری خدا را کرده است و هرکسکه نافرمانیشان کند، خدا را نافرمانی کرده است. آنان ریسمان محکم و وسیله بهسوی خدایند.)[14]
پرسش 5: آیا سیره مسلمانان در طول تاریخ، توسل به بزرگان دین بوده است؟ آیا توسل در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) سابقه داشته است؟
پاسخ: مسلمانان در طول تاریخ، به اولیای دین توسل میکردهاند. ریش? توسل به صدر اسلام برمیگردد. مسلمانان از دوره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و پسازآن تاکنون، به توسل اهمیت دادهاند و هیچگاه از توسل به اولیای دین غافل نبودهاند. طبق روایتی که بیهقی (از بزرگان اهلسنت) در دلائلالنبوه از انس آورده است، عمر برای طلب باران به صحرا رفت و عباس، عموی پیامبر را بههمراه خود برد تا مسلمانان او را واسطه بین خود و خدا قرار دهند و به او متوسل شوند. او درضمن دعا گفت: «بار خدایا، ما در دوره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بههنگام قحطی به رسول تو متوسل میشدیم و امروز به عموی پیامبرت متوسل شدهایم؛ پس باران رحمتت را بر ما فرو فرست.» و باران بارید.[15] پس معلوم می شود که توسل از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در میان مردم معمول بوده است.
تقیالدین سبکی شافعی در کتاب شفاءالسقام بهنقلاز ابوالجوزاء آورده است که گفت: «مردم مدینه به قحطی شدید افتادند. شکایت به عایشه بردند. گفت سراغ قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روید و دریچهای از سقف بگشایید که مانعی بین قبر و آسمان نباشد.» این کار را کردند و باران بسیارخوبی بارید که گیاهان رویید و شتران چاق شدند. آن سال را عامالفتق نامیدند.» سبکی از این جریان بهعنوان توسل مردم به قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) یاد میکند.[16] دارمی نیز در کتاب سنن خود، این ماجرا را نقل کرده است.[17]
رجوع به اهلبیت(علیهم السلام) در همه زمینهها بهدستور شخص رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است؛ مثل حدیث ثقلین و حدیث سفینه و حدیث منزلت و... . صاحب بصائرالدرجات در کتاب خود از محمدبنحکیم از امامکاظم(علیه السلام) نقل میکند که فرمودند: (...إِنَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ جَمِیعَ دِینِهِ فِی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَجَاءَکُمْ ِممَا تَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فِی حَیَاتِهِ وَ تَسْتَغِیثُونَ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَیْتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ) (= خداوند جان رسولش را نستاند مگر آنکه هم? دستورات حلال و حرام را کامل ساخت و تا زنده بود، همه آنچه بدان نیاز داشتید، آورد و آنچه برای آن به او و اهلبیتش پس از مرگشان پناه میبرید و دست نیاز برمیدارید، فراهم ساخت.)[18]
پرسش 6: اگر مقتضای توحیدِ کامل این است که انسان از هیچکسی جز خدا یاری نخواهد، پس توسل به اولیای خدا هم نباید صحیح باشد؟
پاسخ: مقتضای توحید این است که جز الله، کسی را خدا ندانیم و سر تعظیمِ پرستشگری دربرابر کسی جز او خم نکنیم و برای غیر او سجده نکنیم. اما یاریخواستن از غیرخدا، با عقیده توحید منافاتی ندارد. مگر ما در امور عادی خود بهسراغ افرادی نمیرویم که توانایی برآوردهسازی نیازمان را دارند؟ مگر برای درمان سراغ دکتر و برای ساختمانسازی سراغ بنا و برای ساخت در و پنجره سراغ نجار و آهنگر نمی رویم؟ مگر اینها یاریخواستن از ایشان نیست؟ بلی، یاریخواستن از غیرخدا بهعنوان آنکه تمام امور تنها بهدست اوست و او توانایی انجام آن را مستقلاً و بدون اجازه خدا دارد، مردود است. هیچکس از ما نیز این عقیده را ندارد. عقیده ما این است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و اهلبیت(علیهم السلام) به اذن خدا نیازهای ما را برآورده میسازند. پس توسل به صالحان، با توحید منافاتی ندارد.
پرسش 7: چگونه توسل با بعضی از آیات ظاهراً مخالف با آن، جمع میشود؟
پاسخ: وهابیها و سلفیگراهای کجاندیش، برای رد توسل و شفاعت، به آیاتی از قرآن مجید تمسک میکنند که مربوط به مشرکان و بتپرستان است و هیچ ربطی به محل بحث ندارد. مثلاً گروهی از مشرکان به عبادت عیسی(علیه السلام) یا عزیر(ع) یا جن یا بت پرداختند. قرآن کریم مشرکانی را بهشدت نهیب میزند که اقدام به پرستش بتان و جنیان یا حتی مثل عیسی(ع) و عزیر(ع) کردهاند. میفرماید: «این معبودهای شما هیچ مشکلی را نمیتوانند حل کنند؛ بلکه خودشان وسیلهای را برای تقرب میجویند.»(قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْویلاً أُولئِکَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً) (= بگو: «کسانی را که غیر از خدا، معبود خود میپندارید، بخوانید. آنها نه میتوانند مشکلی را از شما برطرف سازند و نه تغییری در آن ایجاد کنند. کسانی را که آنان میخوانند، خودشان وسیلهای (برای تقرب) به پروردگارشان میجویند که هرچه نزدیکتر باشد. آنان به رحمت او امیدوارند و از عذاب او میترسند؛ چراکه عذاب پروردگارت، همواره درخور پرهیز و وحشت است.»)[19] در این آیه باز سخن از مشرکان است. درحقیقت، این آیه همانند بسیاری دیگر از آیات قرآن، منطق و عقیده مشرکان را از این راه ابطال میکند که پرستش و عبادت آلهه، یا بهخاطر جلب منفعت است یا دفع زیان؛ درحالیکه اینها قدرتی از خود ندارند که مشکلی را برطرف سازند و نه حتی مشکلی را جابهجا کنند؛ چون خودشان نیز برای حل مشکلات به در خانه خدا میروند؛ خودشان سعی میکنند به ذات پاک او تقرب جویند و هرچه میخواهند، از او بخواهند.[20]
وهابیان بهدلیل دگماندیشی نتوانستهاند یا نخواستهاند این دو مقوله را از هم جدا سازند. مهمترین تفاوت در دو نکته اساسی است:
1. بتپرستان در مقام پرستش بتان خود بودند؛
2. آنان را مستقل در برآوردهساختن نیازهای خود میدانستند.
حالآنکه هر دو مطلب در توسل منتفی است؛ چون ما عقیده داریم که تنها معبود، خدای یگانه است و هیچیک از ما هیچ پیامبر و امامی را نمیپرستیم؛ بلکه آنان را بندگان برتر خدا می دانیم. همچنین آنان را مستقل در برآوردن نیازهایمان نمیدانیم؛ بلکه آنان را دارای آن آبرو و موقعیتی میدانیم که دعا و شفاعتشان پذیرفته است. بهتعبیر برخی از مفسران،[21] آن بزرگواران درهای رحمت الهی در روی زمین هستد و خداوند دستور داده است که خانه را از در آن باید وارد شد: (وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها)[22]
پرسش 8: آیا «توسل» به معصومان(علیهم السلام) با توحید عبادی منافات ندارد؟ آیا توسل به اولیای خدا و شفاعتخواستن از آنان شرک نیست؟
پاسخ: توسل به بزرگان اصلاً بهمعنای پرستش آنان نیست، تا با توحید در عبادت منافاتی داشته باشد؛ چون توحید عبادی منحصردانستن خداوند به عبادت است و روشن است که معبودِ همه، جز ذات باریتعالی کس دیگر نیست. دربار? اولیا و بزرگان دین، نه عقیده به الوهیت و خدایی آنان داریم و نه آنان را فاعل مستقل و ناوابسته میدانیم. پس کسی در توسل دچار شرک نمیشود؛ زیرا وقتی شرک خواهد بود که آن بزرگواران را مستقل در برآوردهسازی حاجات خویش درنظر آوریم. ولی وقتی آنان را آبروداران درگاه ربوبی بدانیم که برای ما دعا و شفاعت میکنند و با اذن خداوند، اقدام به برآوردن حاجات ما میکنند، دیگر مجالی برای این توهم باقی نمیماند.
پرسش 9: باتوجهبه آیه(ایاک نعبد و ایاک نستعین)، استمداد از ائمه(علیهم السلام) برای شفای بیماران چه معنایی دارد؟
پاسخ: این دو هیچ ربطی به هم ندارند. عبادت تنها برای خدا واقع میشود و پرستش غیر الله شرک و کفر است. بهترین بندگان خدا، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) هستند. حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: (کفی لی فخراً أن اکون لک عبداً) (= خدایا، برای من همین افتخار بس که بند? تو باشم.)[23] کمکخواهی از امامان بهمعنای پرستش آنان نیست؛ بلکه بهمعنای این است که چون آن بزرگواران، آبرومندان درگاه الهی هستد، با کمکجویی از ایشان به نزد خدا بروند و از خدا شفای بیمارشان را بخواهند. یا چون آن بزرگان، آبرومندان دستگاه الهی هستند، به ایشان این قدرت را دادهاند که با اجازه الهی بیماران را شفا دهند. در هر دو صورت، این، بهمعنای پرستش ایشان نیست؛ چون توانایی ایشان نیز از خدا و به خواست و اجاز? اوست. بنابراین همهچیز به ذات باریتعالی برمیگردد.
پرسش 10: آیا احتمال ندارد واسطهقراردادن اولیای خدا و معصومان(علیهم السلام) به درگاه خدا، موجب پرستش آنها شود؟
پاسخ: خیر، معنای پرستش، درخواست همراه با اعتقاد به الوهیت است. پرستش، نهایت خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت معبود است؛ درحالیکه جایگاه اشخاص و اولیای الهی از جایگاه ربوبی جداست و همه آنان در جایگاه بندگی او قرار دارند و هیچ بندهای، گرچه در رتبه اول عبودیت باشد، نمیتواند پرستیده شود. غلوکنندگان بهدلیل ضعف معرفت و پیروی از هواهای نفسانی به این دام افتادهاند و امامان ما این افراد را لعن کردهاند.